زمانی که او هستم

نویسنده نویسنده نویسنده · 1402/3/28 18:16 ·

پارت اخر

🐞فهمیدم گربه ی سیاه عصاش

🖤گرفتم الان میارمش

(((جویدن ادامس))) 

🐞تف 

🖤ایش چیکار میکنی الان میرسه بهمون

🐞ای ادامس رو میچسبونم به عصاش

(((ارباب شرارت عصا رو گرفت))) 

🐞وای نه ادامس رو نچسبوندم عصا رو بیار

(((بعد دعوایی سخت))) 

🖤بفرما بانوی من

🐞اها 

💜گرفتمش نادونا دیگه منو شکست نمیدید

چون من قوی ترم ااا ایییی عصا چسبیده به دستم

🐞ال فراررررر

🖤بایی بایی

🐞خب مواظب باش دیگه باید بریم

🖤بعد یک شب طولانی 

🐞اره خدافظ

من به اینکه دختر کفشدوزکی هستم افتخار می کنم زمانی که او هستم شادم و قوی