زمانی که او هستم

نویسنده نویسنده نویسنده · 1402/3/24 21:57 · خواندن 1 دقیقه

پارت 4

پلیس همه جا رو بررسی کرد ولی چیز مشکوکی نبود

عصر مرد کبوتری دوباره اکوماتیزه شد و من برای نجاتش لیدی باگ شدم ولی خبری از گربه سیاه نبود عجیب بود

پس مامان بابامو پیچوندم دختر کفشدوزکی شدم و لیدی باگ شدم و رفتم تا دنبال منبع این مشکلات بگردم

خونه اگرست ها مشکوک بود 

پس به ادرین زنگ زدم و گفتم میتونم ببینمش

🧑🏼سلام دختر کفشدوزکی چه کمکی میتونم بکنم؟ 

🐞ادرین دیشب ناتالی شرور شده بود و از بابات هم خبری نبود میخواستم.ببینم اتفاقی این اطراف افتاده که مربوط به من و گربه سیاه باشه؟ 

🧑🏼من خواب بودم نمیدونم چطور

🐞خبری ازش نیست

🧑🏼ااممممم یه اطرافی کنم؟ 

🐞اگر کمک میکنه اره 

🧑🏼شوک نشیا

🐞مطمئن باش 

🧑🏼من حلقه رو گم کردم

🐞هاااا؟ خب چه ربطی به من داره که حلقتو گم کردی

🧑🏼اخه من گربه سیاهم

🐞نه بابا

🧑🏼میتونم ثابت کنم

منو به اتاقش برد و 1 کمد پر پنیر جلوم خالی کرد

🐞ههههه منم عاشق پنیرم ولی گربه سیاه نیستم

🧑🏼بهت ثابت میکنم ولی قبلش باید حلقه رو پیدا کنیم

🐞اااااا خب اخرین بار کجا بودی

🧑🏼با ارباب شرارت تو مدرسه میجنگیدم

غش کردم 

وقتی بیدار شدم مرینت بودم و ادرین با تعجب بالای سرم وایساده بود

که یهو ادرین......